آنان که بابای تورا تکفیر کردند
در چند ساعت خواهرت را پیر کردند
جسم تورا آماج صدها تیر کردند
مرکب سواران پیکرت را زیر کردند
میتاختند و خاک مقتل گرم میشد
با سُمِّ مرکب استخوانت نرم میشد
زخمی به بازوی تو خورد و دید خواهر
سنگی به ابروی تو خورد و دید خواهر
نیزه ز پهلوی تو خورد و دید خواهر
پنجه به گیسوی تو خورد و دید خواهر
قاتل تمام هِمَتَش را میگُمارد
عمامه ات را از سر ِ تو در بیارد
تو روی نیزه رفتی و من روی محمل
دنبال میکردم تورا منزل به منزل
در بین آواز و هیاهوی اراذل
قرآن تلاوت کردی و بُردی ز من دل
هربار چشمم خیره میشد در دهانت
سرنیزه را میدیدم از پشت زبانت
از بال جبرائیل شهپر را گرفتند
اسباب معراج کبوتر را گرفتند
از ما تقاص ِ بدر و خیبر را گرفتند
هر کار کردم باز معجر را گرفتند
بی روسری بودم ولی با آستینم
گفتنم که ناموس امیرالمؤمنینم