کمی بصیرت...

اِنَّمـَا الْبـَصـیـرُ مـَنْ سـَمـِعَ فـَتـَفـَکَّرَ وَ نـَظـَرَ فـَاءَبـْصـَرَ وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ، ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً واضِحاً. انـسـان بـا بـصـیـرت کـسى است که بشنود و خوب بیندیشد و بنگرد و ببیند و از تجارب دنیا بهره گیرد، سپس در راه روشن حرکت کند.

۱۱ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

تلنگر

سـکانـس اول :

دخـترک شاید نمی داند و بد حجـــابے می کند تـو کــــه می دانـــی نگـــــاه نکـــــن🚫

سـکانـس دوم :

پســـرک شاید نمیداند و نگـــــاه می کـــند تـــو کـه میــــدانـے خـودت را بپـوشان🚫

📌پے نوشـت :

دخــترجان! گـناه تو نگـاه پسـر را به دنــبال دارد ... و پســـرجان، نگـاه تو ترویــج مےدهد این بی حجــابی‌ها را...

هـر دوی شـــما مسـئولید!!

کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولا

 

۱۰ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر
میثم تمار

ای دلیل اشک های من.....



۱۰ دی ۹۴ ، ۲۲:۰۶ ۱ نظر
میثم تمار

شبهای جمعه کرب و بلا غوغاس....

۱۰ دی ۹۴ ، ۲۱:۵۸ ۰ نظر
میثم تمار

حدیث شماره 17 - سرمای زمستان

امیرالمؤمنین علی سلام الله علیه :


تَوَقَّوُا البَردَ فی أوّلِهِ وتَلَقَّوهُ فی آخِرِهِ فَإنّهُ یَفعلُ فی الأبدانِ کَفِعلِهِ فی الأشجارِ؛


در آغاز سرما، خود را از آن محافظت کنید و در پایانش، بدان روى نمایید که آن با تن ها همان کند که با درختان مى نماید.


نهج البلاغه، حکمت ۱۲۸

۱۰ دی ۹۴ ، ۲۱:۵۱ ۰ نظر
میثم تمار

شگفتی‌های دختر هنرمند ۷۰سانتی در تهران


تنها سرش حرکت می کند و بخشی از انگشت ها و مچ دستش. حتما باورش برای شما هم سخت خواهدبود اگر بگویند تمام کارهایی که بر روی میز می بینید از شال گردن، پاپوش ها، عروسک ها، لیف ها، گل ها و... کار دست های خودش است که به شکل خوابیده بر روی زمین آنها را درست کرده و بافته. شاید به همین خاطر باشد که میل بافتنی از دستش نمی افتد و هر از گاهی دستی به میل و کامواهایش می برد که کمی باورپذیری این ماجرا را برای بازدیدکننده ها ساده تر کند.

فریبا معصومی، معلولیتی دارد که از زمان تولد دچار بیماری راشیتیسم بوده و تا امروز که ۳۰ ساله است تنها سرش رشد کرده؛ اما با این وجود بیکار ننشسته و برای اینکه خودش را به همگان ثابت کند با هر روشی از نقاشی گرفته تا پولک‌دوزی، کاموا‌بافی، عروسک‌سازی، گل‌سازی و...سعی کرده هنرش را به نمایش بگذارد؛ آن هم با شرایطی که از نظر هر انسانی با جسم سالم دشوار به نظر می رسد. می گوید از ۱۲ سالگی کارهای مختلفی انجام داده است اما ۴ سال می شود که تقریبا کارهایش به خوبی فروش می رود و بهزیستی تا حدودی به او رسیده و حتی سه سال پیش برای او معلمی می گیرند تا بتواند درس بخواند. از فنی حرفه ای مدرک بافندگی اش را هم گرفته است و دیگر با راه اندازی کارگاهش می تواند آموزش را نیز شروع کند.



فربیا با همین کارهایی که انجام داده برای پدر و مادرش خانه ای در فومن گیلان ساخته است و با هم زندگی می کنند. در حال حاضر هم از زندگی اش راضی است و خدا را شکر می کند و حتی می گوید از جوان های امروزی هم پرانرژی تر است و امید به زندگی فراوانی دارد. دلش می خواهد همه بیایند و کارهایش را ببینند. نه به این دلیل که بتواند آنها را بفروشد بلکه به این خاطر بیایند و کارهایش را ببیند که متوجه شوند وقتی کسی مانند فریبا با چنین وضعیت جسمی می تواند چنین کارهایی انجام دهد آنها هم می توانند کارهای بزرگ تر از فریبا بکنند.

بار دومش است که به تهران آمده. اینبار هم به دعوت شهرداری در بازارچه کارآفرینی و صنایع دستی که در خیابان بهشتی، خیابان مفتح شمالی قرار دارد کارهایش را برای فروش گذاشته است. ما هم به آنجا رفتیم و برای ساعاتی میهمان این کارآفرین با انرژی بودیم.



مشتری های تلگرامی

بسیار با شور و هیجان مشتری هایش را راه می اندازد و قیمت کارهایش را می گوید. مردم هم از او خرید می کنند و هر کدامشان که دوست داشته باشند عکسی هم به یادگار با او می اندازد. سرش حسابی شلوغ است و در عین آنکه با مشتری هایش صحبت می کند از گروه های تلگرامی گوشی اش غافل نمی شود. می گوید در این ۱۰ روزی که به تهران آمده سه چهار روز اول اصلا مشتری نداشته و با تلگرام توانسته دوستانش را خبردار کند و آنها هم با خبردادن به کسانی که می شناختند بازدیدکننده هایی را برای خرید کارهای فریبا فرستاده اند و حالا چند روزی می شود که مشتری های خوبی برایش می آیند: «از طرف آقای لطفی، نماینده شهرداری تهران به اینجا دعوت شدم. دومین بار است که به تهران می آیم. در قلعه رودخان غرفه ای اجاره کرده بودم و کارهایم را می فروختم اما آنجا خیلی سرد شد و دیگر نمی توانستم کار کنم. حالا ۱۰ روزی می شود که به تهران آمدم.»

بعد از ۱۸ سال کار کردن هر چه ببینم می توانم بکشم و ببافم

از او داستان زندگی اش را که می پرسیم می گوید: «ما چهار خواهر و دو برادر هستیم. من فرزند چهارم هستم و هیچ کدام از خواهر و برادرهایم مانند من معلول نیستند. تا زمانی که آنها کنارم بودند خوب بود و من مشکلی نداشتم. احساس تنهایی هم نمی کردم. اما آنها یکی یکی سر خانه و زندگی شان می رفتند و من تنهاتر می شدم. در این حین که آنها بچه دار می شدند من برای بچه های آنها نقاشی می کشیدم. از تخیلات خودم استفاده می کردم و چیزهای مختلف برای آنها می کشیدم. تا جایی که یادم می آید از ۱۲ سالگی کارهایی مانند نقاشی و بافتنی انجام می دهم. ابتدا با دندانم میل بافتنی را می گرفتم که دندانم خیلی درد می گرفت و اذیت می شدم. با دو میل هم می بافتم اما خیلی سختم بود. اولین بار که چیزی برای خودم بافتم یک لباس کوچک برای عروسکم بود. خیلی از آن خوشم آمد. بعد از آن شروع کردم دستگیره درست کردن. اوایل طرح بلد نبودم به کارهایم بدهم کم کم این کار را هم یاد گرفتم. دیگر الان بعد از ۱۸ سال کار هر چه ببینم می توانم ببافم بکشم. البته دراین بین ۵ سال مجبور شدم کار نکنم. چون مادرم مریض شده بود و پدرم هر چه داشت فروخت و خرج عمل های مادرم کرد.»

 

۱۰ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۴ ۰ نظر
میثم تمار

جالب ترین تصویر در دنیای فوتبال

۱۰ دی ۹۴ ، ۲۱:۲۸ ۰ نظر
میثم تمار

خواص ژله

متخصص تغذیه گفت: ژله خاصیت پروتینی دارد و افراد در حال رشد می‌توانند آن را به صورت دسر یا میان وعده مصرف کنند.

سید مرتضی صفوی  با اشاره به اینکه پروتیین ژله برای کودکان و نوجوانانی که در دوران رشد هستند، مفید است، اظهار کرد: مصرف ژله برای مادران باردار و شیرده مفید و بلامانع است و تنها افراد مبتلا به دیابت باید در مصرف ژله احتیاط کنند.

 

وی ادامه داد: ژله تاثیری بر افزایش وزن ندارد، اما حاوی قند است بنابراین توصیه می‌شود کمتر مصرف شود و تنها ضرر آن برای کودکان کاهش اشتهای آن‌ها است.

 

این متخصص تغذیه با بیان اینکه ژله خاصیت پروتینی دارد و افراد در حال رشد می‌توانند آن را به صورت دسر یا میان وعده استفاده کنند، تصریح کرد: ژله برای افرادی که رژیم غذایی دارند مضر نیست. مصرف آن همچنین برای افراد مسن نیز ضرر ندارد، اما بهتر است این قشر برای کنترل پوکی استخوان از لبنیات استفاده کنند.

۱۰ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۹ ۰ نظر
میثم تمار

راه های جلوگیری از پیری پوست


در این بخش روشهایی برای جلوگیری از شل شدن پوست صورت بیان میکنیم، که هم پوست صورت سفت باشد و هم دیرتر دچار پیری پوست شویم . دراینجا ۶ راهکار برای شما پیشنهاد میکنیم که بسیارساده هستند:

 

 

 

 

1- آدامس بدون قند بجوید

 

احتمالا شما نیز متوجه شده اید برخی از افراد مشهور آدامس می جوند و برخی اوقات رسانه ها بر روی صحنه مچ آنها را می گیرند! این بدین دلیل است که جویدن آدامس بدون قند عضلات آرواره و صورت را ورزش می دهد و در طول زمان صورت را متناسب تر نشان می دهد.

 

2-نوشیدن مقدار زیاد آب

 

یک رژیم غذایی سالم از چربی کم و مقدار زیاد آب تشکیل شده است که بسیار به داشتن صورتی با عضلات متناسب کمک می کند. وقتی شما به بدن حد آب کافی نرسانید دچار وضعیتی به نام احتباس آب می شود. بنابراین با نوشیدن ۸ الی ۱۰ لیوان آب در روز بدن خود را مرطوب نگاه دارید.

 

3-استفاده صحیح از آرایش

 

ترفند های آرایشی زیادی وجود دارد که می تواند صورت را لاغرتر از آنچه هست نشان دهد. این ترفند ها چندین کیلو از صورت کم خواهد کرد. می توانید به خط فک و آرواره برنزه بزنید، به طوری که آرواره بیشتر زاویه دار شود و یا می توان از کرم پودر و کانسیلر تیره تری در چانه زده و آن را با رنگ گردن آمیخته کنید. یکی دیگر از این ترفند ها آن است که با استفاده ماهرانه از ریمل، خط چشم و سایه ، چشم ها را درشت تر نشان دهید.

 

4- استفاده از کرم ضد آفتاب

 

اشعه های مضر ماوراء بنفش تاثیر مخربی بر پوست داشته و منجر به چین و چروک و افتادگی پوست می شود. همیشه پیش از رفتن در بیرون و قرار گرفتن در معرض نور خورشید از ضد آفتاب برای محافظت پوست استفاده کنید تا پوستتان را سفت نگاه دارید.

 

5- ماساژ صورت

 

ماسک و ماساژ صورت نقش بسیار مهمی را در داشتن صورتی متناسب ایفا می کند. ماساژ می تواند مانند قالبگیری عمل کرده و به راحتی می توانید آن را در خانه با روغن نارگیل ، کرم ها، آواکادو یا روغن بادام انجام دهید. ماساژ صورت با روغن ها ، فرایند گردش خون را در تحریک کرده و خاصیت ارتجاعی پوست را حفظ می کند.

 

6-انجام ورزش های صورت

 

شماری از ورزش های صورت وجود دارد که می توانید در هر جایی آنها را انجام دهید، در خانه، اداره و یا حتی هنگام سفر. این ورزش ها عضلات صورت را سفت تر و شکیل تر خواهد کرد. می توانید ورزش هایی برای فک، پیشانی، گردن، گونه و لب ها انجام دهید. برای مثال برای پیشانی ، هر دو انگشت اشاره را زیر ابروها قرار داده ، سپس چشمها را ببندید و با انگشت ها سعی در پایین آوردن به سمت چشم ها کنید و هم زمان ابروها را بالا ببرید. این ورزش ساده تا ۱۰ دقیقه هر روز می تواند نتیجه حیرت انگیزی داشته باشد.

 

۰۹ دی ۹۴ ، ۱۱:۴۴ ۰ نظر
میثم تمار

حدیث شماره 16 - دنیا یاور آخرت

امام صادق سلام الله علیه :


نِعمَ العَونُ عَلَى الآخِرَةِ ؛ الدُّنیا؛


نیکو یاورى است  براى دنیا آخرت.

کافی: ج ۵ ص ۷۲؛ توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث: ج 1، ص 70

۰۹ دی ۹۴ ، ۱۱:۳۸ ۰ نظر
میثم تمار

شهیدی که جان رهبر انقلاب را نجات داد

سردار شهید حمید تقوی از مستشاران نظامی ایران در شهر سامرای عراق بود که سال گذشته به‌دست تک‌تیراندازان داعشی به شهادت رسید. بنابر اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار تقوی در حین انجام مأموریت مستشاری به ارتش و بسیج مردمی عراق برای مقابله با تروریست‌های تکفیری و داعش در شهر سامرا و در جوار مرقد مطهر امام عسکری(ع) به شهادت رسیده است. شهید تقوی از فرماندهان قرارگاه رمضان در دوران دفاع مقدس بود که پدر و برادر گران‌قدر وی نیز در دوران جنگ تحمیلی به فیض عظیم شهادت نائل آمده بودند.

او در سال 1337 در اهواز به دنیا آمد و در مدارس ابتدایی و راهنمایی منطقه محروم کوت عبدالله درس خواند.برای ادامه تحصیل به دبیرستان سعدی اهواز رفت و در آنجا بود که با آشنایی با مبارزان انقلابی به فعالیت‌های سیاسی همراه شهید اسماعیل دقایقی، محسن رضایی و علی شمخانی در گروه منصورون پرداخت. در‌‌‌ همان روز نخست جنگ تحمیلی به‌عنوان داوطلب اعزام شد و در 8 سال دفاع مقدس حضور فعالی داشت. حاج حمید (شهید تقوی) چون فرزند بزرگ خانواده بود با پدرش ارتباط بسیار صمیمی و خوبی داشت. با توجه به اینکه خانواده 9 نفری بودند اما توانست پدرش را جهت حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل تشویق کند. پدر ایشان «سید نصرالله تقوی‌فر» و برادرش «سید خسرو تقوی‌فر» در عملیات‌های خیبر و والفجر 8 به شهادت رسیدند.

همسر «شهید تقوی»  34 سال پیش با او ازدواج کرد، اما هیچ‌گاه مانع از حضور این شهید بزرگوار در جبهه‌های نبرد نمی‌شد و حتی مشوقش هم می‌شد. پروین مرادی همسر شهید تقوی فر در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به ذکر یکی از خاطراتی که برای خود او خیلی شیرین بوده است، پرداخت و گفت: این اواخر، حاج حمید خیلی کتاب های عرفانی مطالعه می کرد. یکی از همان روزهای آخر همسرم نشسته بود و کتاب می خواند که من تلویزیون را روشن کرده و کنارش نشستم.

همسر شهید تقوی فر اظهار داشت: تلویزیون، صبحت های حضرت آقا را پخش می‌کرد که ایشان در حال ذکر خاطره‌ای بودند. آقا فرمودند در زمان جنگ در یک مهلکه‌ای گیر افتاده بودیم که بعد از مدتی یک بنده خدایی آمد و ما را نجات داد.

مرادی افزود: همان طور که حاج حمید در حال کتاب خواندن بود، گفت که آن بنده خدا، من بودم. اما عادت نداشت بیشتر از این در مورد اقداماتش توضیح دهد.

۰۹ دی ۹۴ ، ۱۱:۳۰ ۰ نظر
میثم تمار